آيين راستى
يكى از صفات پسنديده كه هماهنگ با سرشت آدميان است راستگويى است ، هر انسانى مطابق با واقعيت فطرت مايل به راستى در گفتار و اعمال است ، و نيز ميل دارد آنچه را از ديگران مى شنود راست بشنود .
اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه در ميان اعضاء ظاهر انسان از همه وسيع تر زبانست كه واسطه بين ظاهر و باطن آدمى است .
انسان در ظاهر خود قوايى دارد كه با هر يك از آنها چيزهايى از جهان درك مى كند ، مانند گوش كه با آن صداها را مى شنود ، چشم كه با آن مناظر و اشكال را مى بيند ، بينى كه با آن بوها را دريافت مى كند و... بشر هر چه را با قواى ظاهر درك مى كند در باطنش جمع مى گردد و تمام آنچه را ظاهر و باطنش به كمك يكديگر فراهم آورده اند زبان بيان مى كند .
هر يك از قواى ظاهر از ديگرى بى خبر است ، ولى زبان هر چه را آن قوا گرفته اند بيان مى كند ، زيرا اين عضو وسيع لياقت اظهار جميع ادراكات ظاهر و باطن را دارد .
علاوه بر آنچه آدمى به وسيله قواى ظاهر درك مى كند ، با عقل و وهم و گمان هم مراتبى را در باطن خود دريافت مى دارد كه در ميان قواى ظاهر فقط زبان آشكار كننده آن مراتب باطنى است ، خلاصه زبان پرده دار روح وسيع و باطن نامحدود است .
هر چه موجود باشد يا معدوم ، خالق باشد يا مخلوق ، معلوم باشد يا مشكوك ، تخيل باشد يا موهوم ، زبان در اطرافش به سخن مى آيد و اثبات و نفى مى كند ، و مى توان گفت آنچه دانش بشر بدان مى رسد زبان به حق يا به باطل به بيان آن مى پردازد ، بااين وسعتى كه زبان دارد اگر از روش فطرى كه ميل به راستى است پيروى كند صاحبش اهل فضيلت و خير است ، و اگر عنان رها كند شيطان
او را به وادى هاى خطرناك خواهد انداخت . مردم با داس زبانشان چون هيمه خشك دود مى شوند و به رو در آتش جهنم قرار مى گيرند ، كسى از شر زبان ايمن مى ماند كه آنرا به لجام دين مقيد كند ، و جز در مواردى كه سود دنيا و آخرت باشد رهايش نكند .
غزالى مى گويد : زبان از نعمت هاى بزرگ حق و صنعت هاى دقيق خدا است ، اين عضو با اينكه جرمش كوچك ولى طاعت و جرمش بزرگ است زيرا كفر و ايمان و توابع آن با شهادت زبان ظاهر مى شود(1) .
پيامبران الهى كه يك قسمت مهم مأموريتشان احياء فطريات بوده مردم را به راستگويى دعوت كردند ، و آنان را از دروغ گفتن بر حذر داشته اند اسلام دروغ را عامل مخرب ايمان شناخته(2) و آن را از گناهان كبيره قرار داده است .
على(عليه السلام) مى فرمايد : هيچ كس طعم ايمان را نمى چشد مگر اينكه دروغ را ترك كند چه جدى باشد و چه شوخى(3) .
و نيز فرمود : هيچ عملى به قبح دروغگويى نيست .
دروغ گفتن مخالف وجدان اخلاقى فطرى ، و نيز مخالف وجدان اخلاقى تربيتى است ، دروغ در نظر كليه اقوام و ملل عملى ناپسند و غير مشروع است .
دروغ گويى آدمى را به ساير گناهان آلوده مى كند ، دروغگو انواع معاصى را مرتكب گشته و هرگاه از او بپرسند دركمال وقاحت تكذيب كرده خود را پاك معرفى مى كند .
امام يازدهم(عليه السلام) مى فرمايد : تمام گناهان و ناپاكى ها در يك خانه جمع شده ، كليد آن خانه دروغگويى است(4) .
ــــــــــــــــــــــــــــ
(1) محجة البيضاء : ج 5 ، ص 190 .
(2) كافى : ج 2 ، ص 254 .
(3) كافى : ج 2 ، ص 255 .
(4) مستدرك الوسائل : ج 2 ، ص 100 .
دروغ يكى از معايبى است كه آشكارا و به روشنى مذموم و قابل سرزنش و مؤاخذه است ، زيرا دروغ به دنبال خود گناهان زيادى را مى كشد ، و درى به روى تمام معايب باز مى كند ، ناتوانى ما در پيشگيرى از بروز اين خوى و ضعف ما در منع و دفع آن گناه نابخشودنى است ، يونس بن عبيد مى گويد : هر كس زبان خود را مقيد مى دارد در باقى اعمال او هم اثر صلاح ديده مى شود .
از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم)نقل شده: هر كس زياده روى در سخن داشته باشد عاقبت به بيهوده گويى كشانده مى شود، و هر كس زياده گو باشد به آتش نزديك خواهد بود.
زبان كه مظهر امتياز انسانى است، پاكيش باعث پاكى گوهر انسانيت است، دروغ گذشته از آنكه دروغگو را موجودى پست و سست و ضعيف مى سازد، بنيان جامعه را ويران مى كند و ريشه قوم و ملتى را كه در آن رخنه كند برباد مى دهد.
دروغ كه در خانواده ميان زن و شوهر، پدر و مادر، و فرزندان رايج شود، دروغ كه در قبيله ميان خويشاوندان، و در محله ميان همسايگان شيوع يابد، دروغ كه در اداره ميان رئيس و مرئوس، و در مدرسه ميان شاگرد و آموزگار، و در بازار ميان خريدار و فروشنده ، و در مملكت ميان ملت و دولت پا بگيرد، دروغ كه در ميان منافذ و زواياى اجتماع راه يابد و رخنه كند بنيان جامعه را ويران و جمعيت را خوار و آنها را پريشان و از سعادت وبركات الهى در دنيا و آخرت محروم مى كند.
قرآن مجيد دستور مى دهد: از خدا پروا كنيد و با راستگويان بوده باشيد(1)يعنى دروغ مگوييد، وعده دروغ مدهيد، عذر دروغ اقامه نكنيد، و در قول و عمل، در ظاهر و باطن راست گفتار و درست كردار باشيد .
خداى بزرگ در قرآن مجيد سوره المائده آيه 119 مى فرمايد: قيامت روزى
ــــــــــــــــــــــــــــ
(1) التوبه : آيه ى 119 .
است كه راستى راستگويان به آنان سود دهد، در مقابل اين برنامه براى آنها بهشت هايى است كه از زير آن نهرها روان است و ايشان در آنجا جاودانند، خدا از آنان راضى است و آنها از حق خشنودند ، و اين است رستگارى بزرگ .
قرآن كريم مكرر پيروان اديان را كه در دستورهاى دينى كم و زياد كرده اند ، يا مطلبى كه داراى واقعيت بوده دگرگون نموده اند سرزنش مى كند ، و آنان را به خاطر دروغ بستن به كتب آسمانى ستمكار مى خواند .
اميرالمؤمنين(عليه السلام)مى فرمايد : دروغگو و مرده يكسانند ، براى اينكه برترى انسان زنده بر مرده در امكان اعتماد به اوست ، و اگر نتوان به سخن كسى اعتماد كرد و اطمينان يافت زندگى او بيهوده است ، راستى پيمانى از تو و براى توست ، به خاطر اينكه راستى روح زيبايى و حقيقت و خواست زندگى توانا و پيروزمند است .
شايد بارزترين و آشكارترين مظاهر و جلوه هاى عدالت در جهان هستى و هر چيز ى كه مربوط به طبيعت و آفرينش است ، همان راستى خالص و مطلق است .
پس در حقيقت راستى و صدق مدار گردش زمين و فلك و شب و روز است ، و تنها با راستى و درستى است كه فصول چهارگانه پشت سر هم مى آيند و مى روند و يا باران مى بارد و خورشيد نور افشانى مى كند ، و هم چنين به خاطر صد و راستى است كه خاك زمين به وعده وفا مى كند ، و هر چيزى را در نوبت خود بدون كوچكترين تقديم يا تأخيرى مى روياند و تحويل مى دهد ، و باز به خاطر همين راستى است كه نواميس طبيعت و قوانين زندگى پا بر جا و استوار است .
على(عليه السلام)در خطبه همام كه صفات پرهيزكاران را بيان مى دارد در اولين مرحله به صفت راستى اشاره مى كند و آن را از نشانه هاى اهل تقوا مى داند .
مترجم روح و تفكر هر كسى زبان اوست ، از گفتار هر كسى ما در مى يابيم
كه در چه حدّى از عواطف و اخلاقيات و تفكر قرار گرفته ، يك جهت تكريم حق نسبت به پارسايان همين صفت راستگويى و به صواب سخن گفتن آنان است .
نخستين وصف خوبان راستگويى است نكو بشنو كه اين وصف نكويى است
كسى را كاين نكويى در زبان است ز هر نيكويى اندر وى نشان است
هر آن كس را كه باشد صدق گفتار در او يابى صفات نيك بسيار
دلى كز عشق روشن آفتاب است فروغش بر زبان صدق و صوابست
نبى بزرگ(صلى الله عليه وآله وسلم)براى اداى شكر نسبت به نعمت راستى در پيشگاه حق عرضه مى دارد :
خداوندا ! زبان گويا وفصيحم دادى تا بغير تو مدح نگويم ، و جز براى تو ثنا نخوانم ، و به معادل مأيوسى و بدگمانى روبرو نشوم ، از مديحه گويى ديگران و ثناخوانى براى مخلوقات به زبانم راه بازگشت دادى .
خدايا ! از بهر ثناگو از ناحيه ثنا شده پاداشى است ولى من به تو اميدوارم كه مرا به ذخاير رحمت و خزائن مغفرت دلالتم نمايى .
خداى مهربان ! در مقام منت گذارى بر گذشتگان در كتابش مى فرمايد به آنان از رحمت خود بخشيديم و از براى آنان زبان راست قرار داديم(1) .
از آنجا كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) دقت كافى و توجه وافى نسبت به صدق و راستى داشت و همراه آن بسر مى برد و در كنار آن زندگى مى كرد از نخستين هدف هاى او مى بينيم كه تهذيب و تربيت مردم را بر پايه بينش و خرد و احساس و درك خود قرار داد .
مفهوم صحيح و مدلول اساسى تهذيب و تربيت هم جز اساس و درك عميق ارزش زندگى و شخصيت وجود چيز ديگرى نيست و از آنجا كه اين مفهوم تنها
ــــــــــــــــــــــــــــ
(1) سوره مريم : آيه ى 50 .
مفهوم بزرگ تهذيب و تربيت است صدق و راستى با ذات هستى و با هر موجود مادى يا معنوى همان محورى خواهد بود كه تهذيب و تربيت به دور آن مى گردد ، چنانچه محور عدالت در جهان هستى نيز همين است .
روى پايه اين اصل كه مدار و ملاك تهذيب و تربيت در نزد على(عليه السلام) دور نگاه داشتن انسان از دروغ و يا به تعبير ديگر پشتيبانى از انسان زنده در قبال سردى و مرگ است . ميگسارى و مستى عامل مؤثرى براى ارتكاب گناهان است ، چه بسيار مردمى كه در عين عادت دست به برخى از گناهان نمى زنند ولى در موقع مستى كه پرده حيا دريده شود و چشم عقل تيره گردد با بى پروايى به هر گناهى دست مى زنند ولى اثر تيرگى هاى دروغ در عقل و روان به مراتب بيش از ميگسارى است ، كسى كه به دروغ عادت كرده و بى پروا هر چه مى خواهدمى گويد از انسان مست بى حياتر است و از هيچ گناهى باك ندارد .
امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد : خداوندا براى شرور و بدى ها قفل هايى قرار داده كه مردم از خطرات آن شرور در امان باشند شراب كليد قفل هاى بسته ولى خطر دروغ از شراب بيشتر است(1) .
امام هشتم(عليه السلام)از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل مى كند كه از پيامبر پرسيدند :
ممكن است مؤمن بترسد ؟
فرمود : آرى .
گفتند : ممكن است بخيل باشد ؟
فرمود : آرى .
پرسيدند : ممكن است دروغ بگويد ؟
فرمود : هرگز(2) .
حجاج بن يوسف روزى سخنش طولانى شد ، مردى از ميان جمع برخاست
ــــــــــــــــــــــــــــ
(1) اصول كافى : ج 2 ، ص 254 .
(2) جامع السعادات :ج 2 ، ص 248 .
و گفت : سخن كوتاه كن وقت نماز است ، زيرا وقت نماز به خاطر تو توقف نمى كند ، و نيز خداوند عذرت را نمى پذيرد ، حجاج از صراحت آن مرد به خصوص در مجلس عمومى سخت آزرده شد دستور داد او را زندانى كردند .
كسان آن مرد به ديدار حجاج رفتند و به وى گفتند : امير زندانى ما ديوانه است ، دستور ده او را آزاد كنند ، حجاج گفت : اگر خودش به ديوانگى خود اقرار كند آزادش مى كنم .
كسان زندانى به ملاقاتش رفتند و داستان را برايش گفتند ، سپس از او خواستند اقرار به ديوانگى كند ، در پاسخ گفت :
من چنين اقرارى نمى كنم ، خداوند مرا سالم آفريده و من به حضرت او دروغ نمى بندم ، وقتى جواب متين او به گوش حجاج رسيد دستور داد به احترام راستگويى آزادش كنند .
اى گرو كرده زبان را به دروغ برده بهتان ز كلام تو فروغ
اين نه شايسته هر ديدهور است كه زبانت ديگر و دل دگر است
از ره صدق و صفا دورى چند دل قيرى رخ كافورى چند
روى در قاعده احسان كن ظاهر و باطن خود يكسان كن
يك دل و يك جهت و يكرو باش وز دو رويان جهان يكسو باش
از كجى خيزد هر جا خللى است راستى ، راستى نيكو مثلى است
دل اگر صدق پسنديدت دهد بر همه خلق بلنديت دهد(1)
لقمان حكيم در تمام زواياى حيات از صفت راستى و درستى برخوردار بود ، و هرگز زبان پاكش به پليدى دروغ و ساير گناهان مخصوص به زبان آلوده نشد ، از اين جهت آن منبع حكمت ، و فروغ ايزد هم چون ميوه اى تازه و شيرين بر شاخسار درخت هستى با اتصال به ريشه راستى در مزرعه تاريخ ثابت و استوار
ــــــــــــــــــــــــــــ
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3